یک دانه خرما، یک "شای عراقی" و یک یا حسین/ رودی که به کربلا میریزد ...
یکشنبه, ۰۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۳:۰۵ ۱۳۰۰
طبقه بندی:
  • آخرین اخبار
  • کاربران
چچ
یک دانه خرما، یک "شای عراقی" و یک یا حسین/ رودی که به کربلا میریزد ...

یک دانه خرما، یک "شای عراقی" و یک یا حسین/ رودی که به کربلا میریزد ...

یکی از زائران حرم اباعبدالله الحسین(ع) در مسیر پیاده روی اربعین در یادداشت ارسالی خود به تحریریه جهان نیوز نوشت:

گاهی مسیر خودش مقصد است...

فرصت های فکر کردن، اگر در این راه فراهم نشود، زائر بای

یکی از زائران حرم اباعبدالله الحسین(ع) در مسیر پیاده روی اربعین در یادداشت ارسالی خود به تحریریه جهان نیوز نوشت:

گاهی مسیر خودش مقصد است...

فرصت های فکر کردن، اگر در این راه فراهم نشود، زائر باید برود یک سال به خدا التماس کند،تا این فرصت را به او بدهد...

وقتی در مسیر پر ازدحام وشلوغ، در دم دمای غروب، پشت سر اینهمه انسان در حال حرکتی،با غوغای باند ومداحی و بلندگو...

با صدای هلبی زائر مردم عراق... 

انگار سکوتی هم کنار اینهمه شلوغی ریخته...

آرامشی که دوست داری بروی از گوشه ی جاده برداریش....

حواست اگر کمی جمع تر باشد،می بینی سکوت وسیعی راه را در بر گرفته...

راه ساکت است....

می اندیشی به اینکه چه کرده ای،می اندیشی به بودنت...به اینجا بودنت

می اندیشی به این رفتن...

به این گامها که بر میداری...

ناخودآگاه نگاهت می افتد به پاهایت

به درد هایی که از کف پایت جوانه میزند وتا ساق پایت می پیچد...

سرت که بالا می آید ناخودگاه هراسی تمام وجودت را پر میکند...بهتر از هرکسی میدانی که برای این رفتن مهیا نبودی مهیا نیستی...
باری داری که وبال گردنت شده...

هرسال که میایی بهتر می فهمی که هر چه سبکتر باشی، راحت تری...

می فهمی که باید خودت را هم سر این راه میان همین جاده بگذاری...

ناگهان اگر برگردی، رودی از انسان می بینی که با رقص پرچم ها موج میزند

راهی که یک طرف میرود،رودی که به کربلا میریزد...

بر می گردی به همه روزها که بر تو گذشته...مرور می کنی...

و این روزها،چندین بار همه ی خودت را مرور میکنی...

دوست داری،دیگر هر چه بودی،از اینجا،از همین حالا،از این عمود دیگر نباشی...

نیت می کنی...

یک دانه خرما،یک چای عراقی،یک یا حسین...

گاهی مسیر خودش مقصد است...

ماجرای اربعین...
آدرس کوتاه شده: